عروسی محبوبه خانم(دخترعمه ی بابایی)😘❤️
به نام خدا ...
سلام برهمگی. بنده دوباره اومدم با یک پست جدید از عکسهای دیشب. دیشب عقد دخترخالم بودش. (دخترخاله زهرایم) که18 سالشه و شوهرش هم که اسمش محمده و20 سالشه وباهم دیگه تازه دیشب توی حرم عقد کردن دخترخاله ی گلم برایت آرزوی خوش
بختی و عاقبت بخیری می کنم.ماجرای دیروز و دیشب:ساعت های 4بعدازظهر بود از جای خانه راه افتادیم به سمت خونه ی خاله زهرا و قبلش توی طرقبه گاز زدیم به ماشین چون ماشینمون گاز نداشت وبعداز
اینکه گاز زدیم تقریبا ساعت های 4:30دقیقه بود و راع افتادیم و تقریبا ساعت های5:5 دقیقه رسیدیم خونه ی خاله زهرایم و چنددقیقه بعداز رسیدن ما خاله نجمه و امیرحسین و باقرآقا شوهر خاله نجمه ام رسیدن و بعدش دایی مهدیم و زن دایی مهدیم وزینب دختردایی مهدیم رسید وبعدش دایی حسینم و زندایی حسینم و مهدیه دختردایی حسینم رسیدن و بعدش دایی هادیم وزندایی هادیم و محمدآقا پس دایی هادیم به همراه
همسرشون و دوتا دخترشون پرنیای نازم و کیمیا خواهرش رسیدن و دیشب درواقع من زیادعکس گرفتم خداروشکر وفقط از یکی عکس نگرفتم چون پیش باباش بودش فداش بشم من. از پرنیا وپسرعمویش امیرحسین(نوه های دای هادیم)وعلیرضا نوه ی خاله زهرایم.عکس گرفتم و درضمن تنهااز این سه نفر من دیشب عکس نگرفتم بلکه از گوشیم را دادم
به مهدیه و کیمیا خواهر پرنیا که از من و امیر حسین و پرنیا نیز عکس بگیرد وازکیمیا ومهدیه تشکر می کنم وبعداز کلی عکس گرفتن و... نوبت به نماز خوندن رسید و بعداز نمازخوندن شام رو آوردن و شام نیز برنج و جوجه کباب و کباب کوبیده بودش و نوشابه و ماست.
پرنیا️
پرنیا و امیرحسین(پسرعمو مجید)️️
پرنیا و معصومه(دخترعمه ی بابایی)️️
پرنیا و امیرحسین(پسرعمو مجید) و معصومه(دخترعمه ی بابایی)️️️